به گزارش تابناک یزد، حجت الاسلام والمسلمین محمد صدوقی، مدیرعامل بنیاد صدوق و از حامیان و برگزارکنندگان هفتمین مجمع جهانی اسلامی در یزد در یادداشتی به ضرورت های برگزاری این مجمع پرداخته است.
یادداشت وی با عنوان " دين و رسانه" به شرح زیر است:
1. امروز آنچه از سالها پيش «دهكدة جهاني» يا «امپراتوري ارتباطات» خوانده ميشد، نسبتاً محقق شده است. در اين دورة جديد، با وجود آنكه «ارزشهاي واحد جهاني»، كموبيش همهگير شده است و كسي در آن چونوچرا نميكند، اما امكان تكثر بيسابقهاي نيز فراهم شده است. هر چيزي، بهشرط آنكه به زبان اين شبكة گستردة ارتباطات و اطلاعات درآيد امكان بسط و نشر مييابد. اين امكان جديد، تمام اديان و فرهنگهايي كه سالها به حاشيه رانده شده بودند را خواسته و ناخواسته به جانب خود ميكشد. بسياري از آئينها و مناسكي كه بهسبب قدرت يافتن مدرنيته و ارزشهاي آن مطرود و متروك شده بودند امروز بهصورت يك «لايف استايل» بازگشتهاند و بهعنوان يك انتخاب، در دسترس همگان قرار گرفتهاند. در چنين شرايطي اديان و مخصوصاً اسلام نيز به اين جانب كشيده شده است و بسياري طالب «سبك زندگي اسلامي» شدهاند. بهنظر ميرسد كه ديگر زمان انتخاب گذشته است. اديان ديگر اين فرصت را ندارند كه براي حضور يا عدم حضور در اين شبكة ارتباطاتي تصميم بگيرند. دهكدة جهاني نه يك انتخاب كه يك ضرورت است. آنچه لازم است، انديشيدن بهنحوة حضور است. بايد براي اين سؤال پاسخهاي درخور يافت: «دين رسانهاي» چيست و دين چگونه رسانهاي ميشود؟
2. پايه و اساس شبكة ارتباطاتي كنوني، تبديل علم به اطلاعات است. تكنولوژيهاي ارتباطاتي فعلي در واقع تكنولوژيهاي اطلاعاتياند. هر آنچه كه بخواهد وارد اين شبكة ارتباطات شود، لاجرم بايد به اطلاعات تبديل شود. دين هم براي رسانهاي شدن بايد به اطلاعات تبديل شود. اين چيزي است كه «كارشناسان ديني» رسانه بهخوبي آن را درك كردهاند. آنان ناگزيرند كه دين را به گزارههاي پزشكي و روانشناسي و تربيتي و تاريخي و... تبديل كنند تا براي «مخاطب» قابل دريافت باشد. با تبديل دين به اطلاعات، هر آنچه از دين قابل تبديل به اطلاعات باشد در هاضمة شبكة ارتباطاتي جذب و مابقي آن دفع ميشود. ايمان و تجربههاي باطني و دروني ديني كه سابقاً بهولسطة «زيستن در عالم ديني» ميتوانست به يك تجربة مشترك تبديل شود، از آنجا كه امكان تبديل شدن به اطلاعات را ندارد در حوزة فردي باقي خواهد ماند.
3. از لوازم ذاتي اطلاعاتي بودن ارتباطات، تصويري بودن آن است. امروز رسانهها، حتي آنان كه در ظاهر غيرتصويرياند، با «زبان تصوير» سخن ميگويند. عكس، تصوير متحرك و سينما در خدمت بيان و ارتباطات اجتماعي درآمدهاند و بهمرور زمان، نوعي «ارتباط تصويري» را پديد آوردهاند كه ميتوان آن را زبان جهاني تصوير ناميد. امروز هرچه گفتني باشد به اين زبان گفته ميشود و دربارة هرچيزي كه نتوان آن را با اين زبان بيان كرد بايد سكوت كرد. اما نسبت اديان با اين ارتباط تصويري چيست؟ چنانچه گفته شد، ارتباطات ديني نوعاً مبتني بر زيستي مشترك و تجربههايي انضمامي است. در اوايل قرن بيستم فيلسوفان هشدار دادند كه علم ساحت تجربة زيسته را از ناديده گرفته است و اين بحران بزرگي براي علم اروپايي است. اكنون كه علم به اطلاعات تبديل شده است، انكار اين ساحت بهنهايت خود رسيده است. زبان تصوير و ارتباطات تصويري اين امكان را فراهم كرده است كه ما بر سر هرآنچه با هم آن را نزيستهايم تفاهم كنيم و از آن لذت ببريم! تصويرها و نمادهاي تصويري صورتهاي فاقد محتوايي هستند كه امكان ارتباط انسانها در همهجاي عالم را با هم فراهم كردهاند. شبكههاي ارتباطاتي، تن را به فراموشي سپردهاند. شايد در ظاهر، اين براي اديان خبر خوشي باشد، اما حقيقتاً چنين نيست. اگرچه مخالفت با تن و لذات جسماني كموبيش در آموزههاي همة اديان به چشم ميخود، اما دين بهدنبال گذر از جسم به روح است، نه نفي و حذف جسم. «روحانيت» بدون تن و جسم حاصل نميشود و تأكيد بر «شريعت» و نقش آن در تاريخ اديان اثبات اين مدعاست.
4. دين و هر چيزي ميتواند در اين دهكدة جهاني حضور داشته باشد بهشرط آنكه به اقتصائات آن تن دهد. اما دين رسانهاي با آنچه ما از دين ميشناسيم و با آن آشناييم متفاوت است. آيا تنها راه حضور دين در دهكدة جهاني حضور رسانهاي آن است؟ آيا امپراتوري ارتباطات و اطلاعات قدرت مطلق است؟ از ابتداي مواجهة دين و فرهنگهاي ديني با مدرنيته و جهان جديد، دو انديشه در بيان نسبت دين و جهان جديد پديد آمد: انديشهاي كه بهدنبال «جهاني كردن دين» بود و انديشهاي كه «ديني كردن جهان» را ميخواست. ما امروز با اين دو انديشه و ميراث چندصدسالة هركدام از آنها مواجهيم. اگر قدرت امپراتوري ارتباطات كنوني را قدرت مطلق ميدانيم و هيچ مفري از آن سراغ نداريم و در عين حال به دين و حضور آن هم اصرار داريم، بايد به سؤالات مطرح شده بينديشيم و صورتهاي رسانهاي دين را كشف كنيم و دين رسانهاي را تثبيت كنيم. اين امر شدني و شايد تا حدودي لازم است. اما اگر اين قدرت را قدرت مطلق نميدانيم و تنقاضات آشكار جهان موجود را ميبينيم، ميتوانيم به ديني كردن اين جهان و دهكدة جهاني هم بينديشيم كه اين امر راه بسيار دشوارتر و پرخطرتري است.