در کشوری که طی چند سال اخیر شاهد قتل‌های زنجیره ای همچنین چند قتل دختربچه شبیه به هم در گوشه و کنار ایران بوده، باید از لحاظ روان‌شناسی اجتماعی چه اقداماتی انجام داد ؟
کد خبر: ۴۵۸۵۰۲
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۱ 12 July 2017
 شاید برای قتل «آتنای» کوچک طفل معصوم پرپر شده باید ساعت‌ها مرثیه‌سرایی کرد و قلم سطر به سطر اشک می‌نوشت و زجه‌ها می‌زد  اما ما قصد مرثیه‌سرایی نداریم چرا که می‌دانیم اگر با این مرثیه‌سرایی‌ها این گل پرپر شده می‌خواست جان بگیرد، همه ایران برای این کار بسیج می‌شدند.

انگار همین دیروز بود دخترکی را در محله «آناخاتون» شهر تبریز به خاک سپردیم او نیز به مانند «آتنا» گم شده بود و روزها در پی یافتنش مردم بسیج شده بودند اما در آخر جسم بی‌جانش را در حالیکه شیطان صفتی او را به قتل رسانده بود، یافتند و اندک زمانی بعد قاتلش را در ملاء عام به دار آویختند تا درس عبرتی شود برای دیگر شیطان‌صفتان، ولی آیا درس عبرتی شد؟ آیا برای قاتل ستایش دختر بچه افغانی که در ورامین به قتل رسید، درس عبرتی شد؟ آیا قاتل «آتنا» در ایران زندگی نمی‌کرد و آیا اصلاً به گوشش نرسیده بود که چند سال پیش فردی به مانند او را به دار آویختند و هزاران هزار جمعیت برای گردن آویخته شده بر دارش فحش‌ها و نفرین‌ها نثار کردند.

در اواسط دهه 70 از شبکه یک سیما برنامه‌ای جالب پخش می‌شد که توسط یک روان‌شناس اجتماعی قتل‌های زنجیره‌ای و دیگر قتل‌های اتفاق افتاده در ایران را با رویکرد روانشناسی و کالبدشکافی رفتارهای قاتل بررسی می‌کرد.
در آن سال خفاش شب قاتلی بود که با پوشیدن لباس سیاه و سرقت یک خودرو، اقدام به مسافرکشی می‌کرد. او پس از سوار کردن دختران جوان و زنان آنان را به محل خلوتی می‌کشاند و پس از سرقت وسایل قیمتی و آزار و اذیت، طعمه‌هایش را به قتل می‌رساند.

این قاتل بالفطره قبل از اجرای حکم 214 ضربه شلاقش را در حالی خورد که لبخندی بر لب داشت و تماماً تلاش می‌کرد تا ردی از درد در چهره‌اش نشان ندهد.پس از آنکه طناب آبی رنگ اعدام بر گردنش انداخته شد به آرامی زیر لب زمزمه کرد:«اگر من گناهی کرده‌ام از خداوند طلب مغفرت می‌کنم.»

نقش روانشناسان اجتماعی در بررسی چنین قتل‌هایی در گام نخست این حقیقت را آشکار می‌سازد که اگر چنین اشخاصی به موقع درمان می‌شدند، جامعه شاهد چنین فجایعی نبود، متاسفانه در ایران هستند روان‌پریشانی که هر از چند گاهی چون جغدانی شوم از لانه‌هایشان سر برمی‌آورند و به جنایاتی غیرانسانی دست می‌زنند که نتیجه‌اش می‌شود سناریوهای تلخ چون  تعرض مرگبار پسر 17 ساله به دختر بچه‌ای در ورامین-قتل هولناک مونا دختر هشت ساله در فارس –قتل دختربچه پنج ساله در محله آناخاتون تبریز و صد افسوس قتل« آتنا»در پارس آباد .

شاید در همه جای عالم دانستن صورت مسئله گامی مهم برای حل خود مسئله است ولی در ایران گویا چنین نیست و ما هزاران هزار بار با مسئله‌هایی شبیه به هم در گوشه گوشه ایران برخورد می‌کنیم. غافل از اینکه برای حل یکی از آنها چاره‌ای اندیشیده باشیم.

بیمار روانی احتیاج به درمان دارد و اگر به موقع درمان نشود، نتیجه‌اش همان می‌شود که ما اکنون شاهدیم، کدام عقل سلیمی دست به چنین جنایاتی می‌زند؟ در کشوری که در چند سال اخیر شاهد قتل‌های زنجیره‌ای همچنین چند قتل دختربچه شبیه به هم در گوشه و کنار ایران بوده‌ایم، باید از لحاظ روان‌شناسی اجتماعی چه اقداماتی انجام گیرد ؟ کدام کارگروه روان‌شناسی اجتماعی به صورت خودجوش برای بررسی چنین مسائلی اعلام آمادگی کرده است؟ چرا سیستم آموزشی ما همیشه در برخورد با چنین مشکلاتی حرفی برای گفتن ندارد؟

گزارش از:فاطمه داداشی
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :