کد خبر: ۲۳۵۸۶۲
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۰ 26 May 2016
 

به گزارش تابناک یزد،این روزها انتخاب رئیس پارلمان دغدغه اصلی همه علاقه‌مندان به سیاست در ایران است؛ چه در میان هواداران اصلاحات و چه در میان اصولگرایان، خواه معتدل و خواه رادیکال. گمانه‌زنی‌ها حکایت از وجود دو رقیب اصلی یعنی آقایان عارف و لاریجانی با شانس تقریبا برابر و غیرقابل پیش‌بینی جهت جلوس بر صندلی سبز ریاست مجلس دارد؛ مجلسی که یک ویژگی خاص، آن را از همه مجالس پس از انقلاب متمایز می‌کند: حضور تعیین‌کننده مستقل‌ها.


تجربه مجالس قبلی نشان می‌دهد مستقل‌ها که معمولا در شهرهای کوچک از طریق مناسبات محلی یا قومی حاکم بر منطقه انتخاب می‌شوند، تعلق خاطر خاصی به جناح‌های سیاسی ندارند و هر جناحی که با قدرت مستحکم‌تری وارد پارلمان شود و توفیق بیشتری در مانورهای وزن‌کشی آغازین داشته باشد، توانایی بیشتری در جذب آنها دارد. اتفاقات هفته‌های پیشِ‌رو روشن خواهند کرد آیا اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان توانایی متقاعدکردن مستقل‌ها به پیوستن به آنها را دارند یا خیر؟

به نظر می‌رسد اولین آزمون تدبیر جبهه اصلاحات و اعتدال برای ترغیب مستقل‌ها، اتخاذ تدبیر صحیح برای انتخاب رئیس پارلمان باشد. در بین تحلیلگران اصلاح‌طلب، تاکنون تحلیل‌های متفاوتی دراین‌باره ارائه شده که از بین آنها دو تحلیل قابل تأمل در روزهای اخیر ذهن سیاسیون را بیشتر به خود مشغول کرده است.

بعضی از تحلیلگران با اتخاذ رویکرد عقلانی اخلاق‌گرا، معتقدند دلایل مختلف اخلاقی ازجمله حراست از حسن اعتماد و اقبال مردم به جریان اصلاحات، اقتضای ریاست یک اصلاح‌طلب شناسنامه‌دار یعنی دکتر عارف را دارد. عده‌ای دیگر با اتخاذ رویکرد پراگماتیستی بر این باورند اولویت اصلی اصلاح‌طلبان به جای تمرکز بر شخص خاص باید پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبی باشد و این مهم با ریاست شخصی به دست می‌آید که ارتباط قوی‌تری با ارکان حاکمیت داشته باشد و ریاستش حساسیت کمتری را در بدنه حاکمیت ایجاد کند و درنتیجه سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی کمتر آنها در مسیر، نیل به این اهداف را تسهیل کند و این شخص کسی نیست جز دکتر لاریجانی.
صرف‌نظر از اینکه به‌شخصه باور دارم سیاست‌ورزی پراگماتیستی نه‌تنها می‌تواند بلکه باید با سیاست‌ورزی اخلاق‌مدارانه قابل جمع باشد و باوجود قابل‌احترام‌بودن نظر تحلیلگران مذکور، معتقدم هر یک از این تحلیل‌ها در قسمتی از استدلال و نتیجه‌گیری به خطا رفته‌اند.

بنابراین به نظر می‌رسد رویکرد پراگماتیستی اخلاق‌گرا اقتضای جمع همه ملاحظات یادشده را دارد و نیافتن راه‌حل بینابینی به دلایل زیر می‌تواند به موجودیت جریان اصلاحات آسیب جدی وارد کند:

- بدون شک فداکاری دکتر عارف در کناره‌گیری از رقابت سال ٩٢، یکی از عوامل اصلی پیروزی روحانی بود. این مسئله علاوه بر اثبات دلسوزی و پایبندی کامل دکتر عارف به جریان اصلاحات، باعث محبوبیت شدید وی در بین هواداران و رأی بالای وی در انتخابات اخیر شد. در حقیقت، رأی قابل توجه مردم به عارف، رأی به اصلاحات بود و متقابلا وظیفه اخلاقی اصلاح‌طلبان پاسداری از امید و اعتماد مردم به اصلاحات و «اراده آگاهانه معطوف به تغییر» آنهاست.

- علاوه بر این، حمایت دولت اعتدال از ریاست گزینه اصلاح‌طلب باعث اعتماد مضاعف سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان به دولت و درنتیجه بقای ایشان در قدرت می‌شود.

- از طرف دیگر، خدمات لاریجانی و کمک‌های وی در پیشبرد اهداف دولت اعتدال بر کسی پوشیده نیست. شاید به‌جرئت بتوان گفت آنچه مردم را باوجود شرایط نامساعد اقتصادی و رکود شدید به‌جای‌مانده از سوءمدیریت دولت قبل، همچنان امیدوار به آینده نگاه داشت و آنها را به کنشگری در انتخابات ترغیب کرد، توفیق دولت در سیاست خارجی و به طور مشخص دستیابی به توافق هسته‌ای با قدرت‌های جهانی بود. نقش لاریجانی در ایستادن مقابل عقبه کاسبان تحریم و دلواپسان در مجلس و درنتیجه به‌ثمررساندن برجام قابل ستایش بوده و در پیروزی لیست امید بی‌تأثیر نبود. انکار این نقش و جبران‌نکردن آن از سوی اصلاح‌طلبان باعث تلقی قدرناشناسی از طرف وی شده و او را از اتحاد نانوشته با اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان، سرخورده و رویگردان می‌کند.
٤-
 علاوه بر این، در جناح محافظه‌کاران همه چشم‌ها به لاریجانی دوخته شده است. در این جناح که تا ماه‌های اخیر فرمان به دست افراطی‌ها بوده، اکنون همه به این می‌اندیشند شاید منافع جناحی ایجاب می‌کند اختلاف‌ها با لاریجانی را کنار بگذارند و همه، از معتدل‌ها گرفته تا افراطی‌ها، زیر چتر او بروند تا شاید نتیجه بازی باخته را جبران کنند. ممکن است این مسئله از دید اصلاح‌طلبان، یک امر درون‌جناحی و بی‌اهمیت جلوه کند. بااین‌حال، باید توجه داشت زعامت لاریجانی بر جناح محافظه‌کار دارای اهمیت فوق‌العاده استراتژیک برای اصلاح‌طلبان است. اما، چرا؟!
تجربه سالیان سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان به‌ویژه از دوم خرداد ٧٦ به این‌طرف، همراه با تندروی‌ها و کندروی‌ها و بعضا همراهی‌نکردن‌‌ها با رهبری اصلاحات و شاید در مقاطعی بروز ضعف‌هایی در مدیریت و راهبری اصلاحات به‌ویژه در بزنگاه‌هایی مثل مجلس ششم، انتخابات‌های ٨٤ و٨٨ و... باعث شد در سال‌های اخیر این جناح علاوه بر نقد خود از درون و عبرت‌گرفتن از اشتباهات، با عبور از رویکرد آرمان‌گرایانه صرف و برخوردهای بعضا احساسی و رادیکال به سمت عقلانیت و رویکرد پراگماتیستی سوق داده شده و آهنگ حرکت خود را با رهبری این جریان تنظیم کند. اما در جریان مقابل، از همان زمان خلأ فقدان این رویکرد قابل ملاحظه بود. با این حال، تا زمان پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس اخیر، اصولگرایان که از طرفی مغرور از دردست‌داشتن بخش اعظم قدرت بودند و از طرف دیگر، پیام مردم در سال ٩٢ را به‌درستی درک نکرده بودند، این ضرورت را احساس نمی‌کردند یا آنکه منافع جناحی، چشم آنها را بر این واقعیت بسته بود.

اکنون شرایطی فراهم شده است تا توازن قدرت در جناح اصولگرا به نفع معتدل‌ها جابه‌جا شود. این جناح مدت زیادی است به دلیل فقدان زعما و عقلای پیش‌کسوت خود مانند مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی و مرحوم عسکراولادی و... و همچنین به‌حاشیه‌راندن سرمایه‌هایی مانند ناطق‌نوری، از ضعف کمبود عناصر عقلانیت‌گرا رنج می‌برد. این مسئله در درازمدت علاوه بر آسیب بر پیکره جریان اصولگرایی به اصلاح‌طلبان نیز ضربه می‌زند. زیرا افراطی‌های این جناح باوجود ادعای اصولگرایی نشان داده‌اند که در بزنگاه‌ها به هیچ اصول اخلاقی‌ای پایبند نیستند و با اتخاذ سیاست نادرست از هر وسیله‌ای برای ماندن در قدرت استفاده می‌کنند، بنابراین عقلانی‌شدن مواضع جناح رقیب، به اصلاح‌طلبان کمک می‌کند در درازمدت برنامه‌ها و تعاملات خود را بر مبنای داشتن یک رقابت سیاسی برابر با یک رقیب دارای رویکرد عقلانی و پایبند واقعی به اصول اخلاقی تنظیم کنند و دغدغه‌ای از بر‌هم‌خوردن‌های گاه و بیگاه بازی سیاست نداشته باشند.

در شرایط فقدان زعمای عقلانیت‌گرا و معتدل، امروزه همه چشم‌ها به سوی یک نفر دوخته شده است؛ علی لاریجانی. فردی که سال‌هاست نشان داده در مناسبات قدرت، قواعد بازی را به‌خوبی رعایت می‌کند و سیاست‌ورزی او مبتنی بر عقلانیت است. قطعا عدم توفیق لاریجانی در ریاست مجلس، باعث به‌حاشیه‌رفتن وی و ازدست‌رفتن پتانسیل زعامت وی بر جناح اصولگرا می‌شود.
حال با درنظرگرفتن ملاحظات فوق که جمع آنها در نگاه اول پارادوکسیکال می‌نماید، این سؤال پیش می‌آید که چه باید کرد و چگونه این ملاحظات با هم قابل‌جمع‌اند؟
پاسخ یک جمله است: ضرورت توافق بر ریاست هر دو نفر به صورت دوره‌ای و نوبتی
شرق
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار