البته آثار شب یلدا را میتوان در متون
نظم و نثر و البته فرهنگ عامه سراغ گرفت. در میان مردم، پس از شب یلدا، «چلّه بزرگ»
آغاز میشد که تا 10 بهمن ادامه مییافت و پس از آن نیز دوره 20 روزه «چلّه کوچک» بود.
سپس نوبت سه دوره 10 روزه «اَهمن»، «بَهمن» و «سرماپیرزن» در اسفند میشد. جشن یلدا،
اصولاً یک جشن برزگری و دهقانی بود، زیرا زراعت که در پایان پاییز و آغاز سرما پایان
مییافت و همه بیکار میشدند، بیشتر شبها به دور هم مینشستند. اما در یلدا، مردم
به پیشواز خورشید ـ که دیگر کمتر در آسمان بود ـ میرفتند، به دور هم مینشستند، آتش
بازی و قربانی و کارهای دیگر انجام می دادند.
اهمیت دیگر این شب از آن رو بود که میلاد
ایزد مهر یا میترا که خورشید نماد آن است با میلاد عیسی مسیح (ع) مقارن شده بود. حتی
همسانی فرهنگها تا بدانجا است که بابانوئل همان «عمو چلّه» است و بر کلاه آنکه نامش
«میتر» است و از میترا اخذ شده، نقش سرو حک شده است.گستردن خوان یلدا - که چون خوان
نوروز اهمیت داشت - نشان از پیوند صلح و دوستی داشت و اینکه یلدا، شبی قدسی و سرمدی
بود.
از آنجا که ایرانیان دوگانه نگر (اعتقاد به ثَنَویت) بودند، بر آن بودند که در
طولانیترین شب سال، با باززایی خورشید، سیاهی از بین رفته و زندگی با نور خورشید که
روز به روز طولانی میشد، روشن میشود. زیرا خورشید، مظهر مهر است.
اما ـ برخلاف تیرگان و مهرگان ـ نوروز و یلدا همگانی مانده است و در میان سرزمینهای حوزه فرهنگ ایرانی و تمام آنانی که نشانی از فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در زندگی شان در سراسر جهان دارند، این عناصر ایرانی، زنده است.»