فردی که یک تنه به عنوان همه سازمان بزرگ شهرداری در رسانه ها حضور داشت و فرصت کمی برای دیگر همکارانش باقی گذاشت. هرروز صدها کلمه خبر و مطلب از او در رسانه های مختلف منتشر می شد و این آخر کاری ، (ظاهرا) یک تیم تبلیغاتی در تهران، یک کمپین اطلاع رسانی وابسته به یک نهاد اموزشی در یزد را هم به نام او تبلیغ کردند.
جمالی نژاد برخلاف پیشینیان خود به فعالیت های ظاهری در شهر اهمیت بسیار داد که بسیار نیاز شهر بود و تنها دو پروژه مهم شهری در دوره اش دیده شد: یکی دوربرگردانهای میدان مهدیه و دومی چهارراه شدن میدان حسن نصرالله! مابقی فعلا در حد وعده و طرح روی کاغذ است.
او اما قرار بود شهر را بسازد ولی رفت. خیلی راحت تر از آنکه آمده بود.
وقتی صندلی معاونت وزیر به او پیشنهاد شد حتی اندکی تامل هم نکرد. به نظر دست یابی به صندلی معاونت برایش از هزاران کلمه و دقیقه ای که برای مردم یزد حرف زده بیشتر می ارزید.
بی شک چنین صندلی و مقامی به چند ماه رایزنی و مصاحبه و نشست و برخاست نیاز داشته و مردم یزد در این چندماه شهرداری را داشتند که دلش با دیگری بود.
به هر روی چنین راحت دل کندن از سمت شهرداری یزد از سوی آقای جمالی نژاد، ناستودنی است. بی شک در این مدت تلاش بسیاری برای شهر یزد کشیده شد و ان شالله خداوند خدمتگذاران واقعی مردم را رحمت کرده و بیامرزد. از همه تلاش هایش سپاسگزاری میکنیم.
وضعیت امروز شهرداری یزد؛ نتیجه اعتماد به مدیران غیربومی
برای آمدن به پست شهرداری یزد، چقدر چالش و حاشیه و خبر ایجادشد اما برای رفتن لابد لحظه شماری می کردند که در تعطیلات عاشورای حسینی، خبرش رسمی رسید.
وقتی مدیری غیربومی است یعنی به آن سرزمینی تعلق ندارد که البته کاملا طبیعی است. و وقتی تعلق ندارد پس تعهدی هم ندارد. خیلی راحت تر از آب خوردن انهم برای پست دیگر، نامه استعفا می دهد. دقیقا زمانی که شورا یکساله شده و دوره ماه عسلش تمام شده و باید برای توسعه شهر پاسخگو باشد اینگونه دستش در حنا مانده است.