کد خبر: ۴۸۹۴۵۱
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۷ 05 September 2017
 ذبیح جلیلی
 
تعداد زیادی از انسان‎‎ها پس از بازنشستگی ترجیح می‎‎دهند بعد از 30 سال کار و تلاش، به استراحت بپردازند؛ ولی نمی‎‎دانند این استراحت ممکن است بیش از حد طولانی شود و این استراحت بلند‌مدت نتیجه‌‌ای جز تشدید بیماری ها و افسردگی  های ناشی از تفکرات منفی در زمان کهولت سن نداشته باشد.
در جامعه امروزی ما افرادی زندگی می‎‎کنند که به دلیل نداشتن بیمه و مزایای بازنشستگی، چاره‎‎ای جز دست نکشیدن از کار ندارند؛ یعنی تا زمانی که توان دارند، تلاش می‌‌کنند تا امور زندگیشان را تامین کنند.
«حسین نورایمانی» جزو آخرین نسل از مردم کویرنشین یزد است که تمام اتفاقات سیاسی معاصر را به چشم دیده، مردی که پیشه‎‎اش مسگری است و با وجود 73 سال، از 7‌سالگی در خیابان قیام مشغول به کار بوده است. همشهری با این شهروند سختکوش گفت وگویی داشته است که در زیر مشروح آن را می خوانید.
  • چه شد که شغل مسگری را انتخاب کنید؟
هر کسی که می    شناختم، مسگر بود. شاید منطقی‎‎ترین جواب همین باشد. شغل دیگری جز مسگری را نه می    شناختم و نه این امکان وجود داشت که شغل دیگری را انتخاب کنم.
  • ورود یک کودک 7 ساله به بازار کار در آن دوران قابل توجیه بود؟
در آن سال    ها همه چیز قابل توجیه بود؛ چون وضعیت مالی مناسبی نداشتیم، پس کار کردن یک پسر بچه 7‌ساله توجیه داشت. همچنین چون وضعیت مالی مناسبی نداشتیم، تحصیل نکردن هم قابل توجیه بود. موردی که می‎‎تواند برای مردم جالب باشد این است که من با این‌که همه اقوامم مسگر بودند، به یک استاد‌کار غریبه سپرده شدم، چون همه اعتقاد داشتند پسری که وردست پدر یا اقوامش باشد هیچ وقت کاسب نخواهد شد.
  • به نظر شما این دیدگاه درست بود؟
اگر درست نبود، اکنون در این سن، اینجا نبودم و هنوز که هنوز است مشغول به کار نبودم. وقتی وارد بازار مسگرها می    شوی متوجه می‎‎شوی که در گذشته ظروف مسی در چه درجه‌‌ای از اهمیت قرار داشت.
  • دلیل وجود این تعداد مغازه مسگری در شهر یزد که آن زمان شهر کوچکی بود، چیست؟
چون هنوز ظروفی با جنس روی و چدن وجود نداشت و هیچ وقت باورمان نمی‎‎شد که روزی این حجم از تنوع به وجود بیاید. در آن سال    ها همه از ظروف مسی و سفالی استفاده می‎‎کردند و اگر 2 برابر آن حجم، ظروف مسی تولید می‎‎شد، باز هم جوابگوی حجم تقاضای مردم  نبود.
تقریبا چند سال قبل از پیروزی انقلاب، اقبال مردم نسبت به این ظروف رو به کاهش گذاشت؛ ولی در چند سال اخیر مردم باز به سمت مس و ظروف مسی تمایل پیدا کرده‎‎اند.
  • هیچ وقت به بازنشستگی فکر کرده‎‎اید؟
به درک درستی از بیمه و بازنشستگی نرسیده‎ام. البته با همه مزایایی که بیمه و بازنشستگی دارد، با خودم فکر می‎‎کنم که اگر بازنشسته شده بودم، اکنون آنقدر قدرت بدنی نداشتم که بتوانم تا این سن کار کنم. باز هم خدا را شاکرم چرا که هیچ وقت من را تنها نگذاشته است و به قول یکی دوستان، «خدا در همین نزدیکی‎‎هاست».
  • در این سال‌ها شخصیت شاخصی را به یاد دارید که در این خیابان مشغول به کار بوده باشد؟
به گمانم نمی‎‎توان شخصیتی شاخص    تر از «مهدی آذر یزدی»، پدر داستان کودک ایران، را سراغ داشت که در کتاب‌فروشی گلبهار مشغول به کار بود. همچنین او با یک نفر در ارتباط بود که بعد    ها متوجه شدم که او کسی جز دکتر «اسلامی ندوشن» نبوده است.
به غیر از این 2 شخصیت که انسان    های بزرگی بودند، یک نفر دیگر بود که هنوز در خاطرم مانده است، نامش «میرزا آقا»  و مسئول پخش روزنامه در این خیابان بود. شاید او تنها فردی بود که از همه اخبار و اتفاقات مطلع بود.
  • شما از سال‎‎های دور جزوی از خیابان قیام بوده‎‎اید و تمام اتفاقات سیاسی را که در این اطراف افتاده مشاهده کرده  ‎اید، در مورد اتفاقات آن سال‌ها مختصری توضیح دهید.
آنقدرها هم پیگیر مسائل سیاسی نبودم، ولی در جریان بیشتر اتفاقاتی بوده‎‎ام که در این اطراف افتاده است؛ مثلا در سال    های 1328 و سخنرانی‌ای که در مصلی برگزار شد، حضور داشتم و این حضور بر می‌گشت به کنجکاوی نسل ما.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار