محمد رضا دبیری
میدونی دوست عزیز اگر مثل من مجبور بودی هر روز به اداره های دولتی سربزنی و به عنوان مقاطعه کار باهاشون قرارداد امضاکنی و یه پرونده دست بگیری و بخاطر یه امضای ساده التماس کنی و از این اتاق به اون اتاق بری و بعضاً پاچه خاری هم بکنی متوجه میشدی که همه این عالیجنابان کارمند، از یه قماش نیستند و با هم فرق میکنن
اگر خوب بهشون دقت کنی و در احوالاتشون باریک بشی میتونی تک تک این کارمندای محترمو تو یکی از گروههای زیر جا بدی فرقی هم نمیکنه توی کدوم دم و دستگاه باشند و ریششون به کجا بند باشه
گروه اول عشق کارند وظیفه شناس و سربه زیر ، به ارباب رجوع احترام میذارن و مؤدبن، نه نق میزنن نه ناشکری میکنن تنها سعی میکنن وظیفه ای که بهشون محول شده رو درست انجام بدن
دسته دوم اونایی هستن که پول میگیرن کار راه میندازن حُسنش به اینه که دیگه از زمین و زمان طلبکار نیستن
سومین گروه تنبل؛ انگار هیچ وظیفه ای نداشتن و ندارن و نخواهند داشت فقط یه جمله کنج حلقشونه برو فردا بیا- برو فردا بیا- مدام دارن نق میزنن و از زمین و زمان طلبکارن خب یکی نیست بهشون بگه اخه لا مذهب مجبور که نیستی اینجا باشی کسی هم جلوتو نگرفته این میزو صندلی رو ول کن برو ،برو خدا خیرت بده فقط برو
چهارمین گروه به دو تیپ تقسیم میشن وجه اشتراکشون اینه که آدمو میچرزونن
یه تیپ از اینا اونایی هستن که وقتی گذرت بهشون میفته از قانون و تبصره و بند و ماده واحده برات صحبت میکنن و به همه چیزت گیر میدن- آی میچرزوننت آی میچرزوننت- تا جایی که ناچار میشی بهشون پیشنهاد رشوه بدی و بگی اقا، جون مادرت بیا این پولو بگیرو دست از سر کچل ما بردار پولو قبول نمیکنن فقط منتظر این حرفت هستند اونوقت توی محفلهای خصوصی و خانوادگی همچون با آب و تاب تعریف میکنن که اگر من میخواستم کسی بشم میتونستم و تو فلان پرونده ارباب رجوع بهم گفت یک ترلیون دلار بهم میده اما من نگرفتم -اِی تو روحت کارمند یک ترلیون کجا بود خالی بند
یه تیپ دیگه هم هستند که منتظرن بهشون پیشنهاد رشوه بدی ولی خدا اون روزو نیاره که اگه این حرف از دهنت بیرون بیاد چنان جارو جنجالی بپا میکنن که بیا وببین ازش پیراهن عثمان درست میکنن و فریاد وا اَسَفا سرمیدن که این اقا میخواست به من رشوه بده و طوری خودشون رو در قامت انسان های سر به سجود و متدین نشون میدن که آدم به انسانیت خودش شک میکنه طوری که خیال میکنی واقعا انسان پلیدی هستی خلاصه این تیپ عالیجناب ها پله های مدیریتی رو به این شیوه سه در میون طی میکنن
با این همه اوصاف میدونی دوست عزیز کجای این تحلیل تأسّف بر انگیزه؟؟ اونجایی که اگه منم کارمند بودم قطعاً جزءِ گروه اول نبودم!