هیفاء پردل
در مورد تاریخ شهر یزد اختلافاتی وجود دارد که بیشتر آنها تنها
افسانههایی غیر قابل اتکا و در مواردی مخرب هستند. در جستوجوهای اینترنتی
به مواردی بر میخوریم که نه تنها نادرست بودن آنها واضح است بلکه تکرار
آنها در صفحات مختلف جای تعجب دارد. همچنین مواردی وجود دارد که منبع و
گاهی معنای آنها قابل فهم نیست. برای نمونه این جمله بارها و بارها در
مورد یزد تکرار شدهاست: «نخستین شهر خشتی جهان و دومین شهر تاریخی بعد از
ونیز.» این جمله را بارها و بارها در صفحات مختلف میبینیم. اما به هیچ
عنوان منظور نگارنده مشخص نیست و معلوم نیست اولین بار چه کسی این ادعا را
مطرح کرده و چه کسی گفته است ونیز اولین شهر تاریخی جهان است؟ این شهر در
چه المانی اول است؟ چرا در آن رده بندی، نامی از قدیمیترین شهرهای جهان
نظیر دمشق و آتن و شهرری مطرح نشده است؟ اگر منظور قدمت نیست، چه سازمان و
یا نهادی بر پایه چه ملاکی شهرهای تاریخی را رتبهبندی کرده و یزد را در
رده دوم، بعد از ونیز قرار داده است؟
ضحاک ماردوش
اطلاعات نادرست بدون لحظهای فکر در صفحات مختلف کپی شدهاند و ممکن است
حجم بالای تکرار باعث شود که خواننده این اطلاعات را درست فرض کند. یکی از
کسانی که ساخت یزد را به او نسبت میدهند شخصی به نام ضحاک است. اول بیایید
یک بار برای همیشه به این پرسش پاسخ بدهیم که ضحاک کیست؟ پاسخ ساده است:
«هیچکس.» ضحاک یک شخصیت افسانهای است که نامش در شاهنامه به چشم میخورد.
در اواسط دوران ساسانی، تاریخ حقیقی ایران به شدت مخدوش شد و سلسلههای
افسانهای پیشدادی و کیانی جایگزین تاریخ هخامنشی، مادی و ایلامی شدند.
نامهای ساختگی نظیر جمشید و فریدون و ضحاک به جای نامهای اصلی مطرح شدند.
تاریخدانان دلایل مختلفی را برای این تغییر برشمردهاند. از مهمترین
آنها میشود به عدم اهمیت تاریخنگاری و ترجیح دادن افسانه بر واقعیت و
نیز تلاش شاهان ساسانی برای بزرگ جلوه دادن خود اشاره کرد.
داستان ضحاک از جمله داستانهای آغازین شاهنامه است. شاهی ظالم که از
سلسله شاهان قبلی نیست، 2 اژدها بر دوش دارد که تنها راه التیام آنها
خوراندن مغز جوانان به آن دو اژدهاست. در روایت شاهنامه ضحاک بعد از جمشید و
پیش از فریدون، به مدت هزار سال بر ایران حکومت میکند. در نهایت ضحاک به
دست فریدون دادگر به بند کشیده میشود. در برخی دیگر از نوشتهها ضحاک به
دست فریدون کشته میشود. هر چه که باشد، ضحاک شخصیتی خیالی است و یزد شهری
واقعی. از این گذشته ضحاک شخصیتی منفور است. ممکن است داستان ضحاک برگرفته
از ماجرای گئومات هخامنشی باشد؛ شاهی که به دروغ خود را پسر کورش معرفی کرد
و برای مدت یک سال تاج بر سر گذاشت تا در نهایت به دست داریوش کشته شد.
گئومات نیز شخصی منفور بود و بعید است در همان مدت یک سال حکومت، شهری
ساخته باشد.
اسکندر مقدونی
از دیگر کسانی که نامشان به عنوان بنیانگذار یزد مطرح میشود اسکندر مقدونی
است. جالب اینجاست که باز هم اسکندر، دست کم در چشم ایرانیان شخصیتی منفور
است. اسکندر در زمان آخرین پادشاه هخامنشی به ایران حمله کرد و با اشغال
ایران حکومت را از ایرانیان گرفت. بعد از او نیز سه پادشاه سلوکی بر ایران
حکومت کردند. حتی برخی از اشکانیان نیز تحت تأثیر فرهنگ غربی بودند و
اسکندر را در پارهای موارد میستودند. اسکندر در واقع شاهی بیگانه است که
ایران را به اشغال درآورد. در نبردهای او شهرهای زیادی نظیر پاسارگاد و گور
ویران شدند و بسیاری از این خرابیها تا پانصدسال بعد به وضع خود باقی
بود. بعید است که اسکندر در ایران دست به ساخت شهر زده باشد. شاید اگر
میگفتند اسکندر بود که یزد را ویران کرد، باورش سادهتر بود.
زندان اسکندر
روایت زندان اسکندر بودن یزد از آنجا ناشی میشود که عدهای در شهرری علیه
اسکندر شورش کردند. اسکندر آنها را دستگیر کرد و به شکل اسیر به سمت شهر
استخر برد. اما در میانه راه در چاهی زندانیان را اسیر کرد. نگهبانان و
زندانیان به کمک هم در آن محل شهری ساختند که همین یزد کنونی است. این
داستان همه جایش میلنگد. فقط به عنوان یک نمونه از غیرقابل اعتماد بودن
این مطالب میشود به این جمله اشاره کرد که «استخر تا پایان حکومت ساسانی
شهری آباد بود اما به دست اسکندر تخریب شد.» این درحالی است که فاصله زمانی
اسکندر با اواخر ساسانی بیش از هزار سال است! تردیدی وجود ندارد که پیش از
ورود اسکندر به یزد، این شهر وجود داشته است. حتی در مورد این که مدرسه
ضیائیه زندان اسکندر باشد نیز تردید وجود دارد. برخی گفتهاند که مدرسه
ضیائیه به واسطه دلگیر بودن و سختگیری توسط محصلین به زندان اسکندر مشهور
شده است.
یزدگرد ساسانی
از افرادی که بنای شهر یزد را به او نسبت دادهاند میشود به یزدگرد اشاره
کرد. جالب اینجاست که یزدگرد هم در نزد ایرانیان منفور بود. هفت صد سال پیش
از یزدگرد ساسانی، اسکندر به یزد آمد. این که چه طور اسکندر به شهری رفت
که قرار بود هفت صد سال بعد بنا شود، این دو داستان را جمع نشدنی میکند.
بسیار محتمل است که یزدگرد این شهر را آبادتر کرده باشد و نام یزد از نام
او بیاید. اما این که یزدگرد اول یزد را بنا کرده باشد ادعایی نادرست است.
نرسیآباد یزد
برخی نام نرسیآباد و یا نصرت آباد یزد را به نرسی ساسانی نسبت دادهاند.
درست مشخص نیست این نرسی، به کدام شخصیت تاریخی مربوط است. یکی از نامزدهای
بسیار محتمل مهر نرسی وزیر مشهور یزدگرد است. اگر یزدگرد دست به آبادانی
یزد زده باشد، مداخله مهر نرسی در این آبادانی انکار ناپذیر خواهد بود. مهر
نرسی به دلیل ساخت و آبادانی شهرها و پلها و قلعهها شهرت دارد و بناهای
زیادی را در ایران ساخت. مهر نرسی وزیری سختگیر بود اما به خاطر خدماتی
که به مردم کرد محبوب بود. یک نرسی دیگر جانشین بهرام سوم است که با قیامی
تاج و تخت را تصاحب میکند. او به تقلید از شاپور اول سعی در شکستدادن
امپراتوری روم کرد اما شکست خورد. بیشتر عمر حکومت این نرسی به سرکوب
شورشهای داخلی و جنگ با روم گذشت. همچنین خیلی بعید است که نرسی به آذر
نرسی پادشاه ساسانی مربوط باشد. آذر نرسی مدت بسیار کوتاهی بر تخت نشست و
خیلی زود برکنار شد. بعد از برکناری آذر نرسی تاج شاهی را در تخت همسر هرمز
دوم گذاشتند تا کودکی که از او زاده شود شاه ایران باشد. شاپور دوم وقتی
در مرحله جنینی قرار داشت، شاه بود و از این نظر جوانترین شاه جهان است.
ممکن است مهر نرسی به آبادانی یزد خدمت کرده باشد، اما بیشک بنیانگذار
این شهر نیست.
ایساتیس
پرسشی که تمامی این افسانهها در پاسخ دادن به آن عاجز هستند محل شهر
باستانی ایساتیس است. بر سر این که ایساتیس همان یزد است توافقی عمومی وجود
دارد. ایساتیس از شهرهای آباد دوران هخامنشی، بسیار قدیمیتر از یزدگرد و
نرسی و اسکندر است. درست مانند تیرازیس، که در فاصلهای اندک از شیراز
کنونی قرار داشت و بعدها به شکل شیرازیس و شیراز تغییر نام داد، ایساتیس
نیز شهری باستانی بود که نامش به یزد به معنای ایزد و یزدان تغییر کرد.
ایساتیس قدیمیترین نام ذکر شده برای شهر یزد است که از احترام و قداستی
مذهبی برخوردار بود.
یزد پیش از هخامنشیان
آثار باستانی مربوط به دوران ساسانی، هخامنشی و پیش از آن در یزد از بین
رفتهاست. چرا که این آثار در درون شهر قرار داشتند و بافت شهری پیوسته
تجدید میشد. آثاری مانند تخت جمشید سالم باقی ماندند چون آن محل برای مدتی
طولانی متروک بود و کسی سعی نکرد بنای تخریب شده را تجدید کند. حالا به
غیر از نامها، لایههای مشهود دیگری به چشم نمیخورد؛ به عنوان مثال شهر
بابک در نزدیکی یزد که به احتمال زیاد به اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانی
مربوط است. کاوشهای باستانشناسی وجود یزد در زمان مادها و حتی پیش از آن
را نشان میدهد. شواهدی دال بر وجود یزد در دوران پیش از تاریخ نیز در دست
است و هر چه باشد، یزد را شخصیتی خیالی، مهاجمی خارجی یا پادشاهی منفور
نساخته است.