کد خبر: ۳۱۶۸۹۷
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۱ 24 October 2016

به گزارش تابناک یزد،در پیچ وخم کوچه‌های قدیمی که درهم‌تنیدگیشان روایت پیچیدگی‌های این شهر است، در انتهای کوچه‌ای روبسته خانه ای است که در دلش هنر می‌پرورد؛ از تاریکی دالان که بگذریم نوری که از باز شدن در خانه به رویت می‌تابد و بوی خوشی که از دیوارهای کاهگلی مشامت را پر می‌کند تو را آماده آنچه قرار است ببینی می کند. دیدن حوض کوچک آبی در وسط حیاط، تو را تا خاطرات خانه مادربزرگ و داستان هایی که مادرت از کنار این حوض‌ها و انارها و هندوانه‌های داخل آن روایت کرده، می برد. گویی فیلم‌های دهه 60 دروغ نبوده‌اند و هنوز پدرسالار از کنار همین حوض دخترانش را صدا می زند.

انگشت اشاره استاد به سمت دری است که با یک راهرو به اتاق هنر می‌رسد، اما همان راهرو هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. دیوار آن پر است از عکس‌های قدp1.jpgیمی، پر است از آیات قرآن و اشعار حافظ و در روبرو درست در مقابل چشمانت روی یک میز کوچک 5 تنگ پر از خاک کنار هم آرام نشسته اند که هر کدام  نامی را به عاریت دارد اصفهان، اراک، تفرش، تبریز. قبل از اینکه سؤال در ذهنت تداعی شود که این خاک‌ها برای چه اینجاست مجید ملک زاده، هنرمند صنایع دستی و مشبک ساز برجسته اصفهان شروع کرده و چنان با آب و تاب برایت تعریف می‌کند  که  اشک در چشمانش حلقه می زند؛ انگار لحظه همان لحظه و اتفاق همان اتفاق!

«اینجا خاک‌هایی که جمع آوری کرده‌ام همگی بزرگ خیز بوده‌اند، اما در این میان یکسری خاک‌ها بزرگ خیزند، یکسری خاک‌ها بزرگ نگه دارند و یکسری خاک‌ها هم بزرگ خیزند و هم بزرگ نگه دار، اصفهان از همان خاک‌های بزرگ خیز و بزرگ نگه دار است، اما تفرش و اراک بزرگ خیزند ولی بزرگ نگه دار نیستند، خاک‌ها انرژی خاصی دارند علاوه بر این 5 خاک خاک‌های یزد، شیراز و ایذه و طوس هم بزرگ خیز و بزرگ نگهدارند"

«میرزا عبدالله ملک التجار تبریزی" جدم که معلوم نیست به چه علت به تفرش تبعید شده است شاگرد عیسی بهادری بوده که به سال 1315 به تهران برای زندگی می‌آید. مادر عیسی طی نامه ای به او می‌نویسد که دلش تنگ است و به او اصرار دارد که برگردد و عیسی تنهایی مادر را تاب نمی‌آورد بازمی‌گردد؛ چرخ دنیا اینطور گشته است.»

 عکسی کنج یک طاقچه در همان راهروی ورودی است بزرگ و تمیزتر از همه تابلو عکس‌های موجود؛ اشاره استاد به عکس، اولین قطره اشک را جاری می‌کند« مهدی ملک زاده پدرم است شاگرد عیسی بهادری، بهادری از پدرم در رشته‌های هنری از جمله مشبک استفاده کرده و او را از تفرش به مدرسه هنرهای معاصر اصفهان می‌آورد تا در زمینه هنر مشبک استادی کند» آنچه می‌گوید پر از عشق است، عشق به کار، عشق به زادگاه و عشق به شجره نامه که از اتفاق یکی از آن‌ها بر تارک راهرو نشسته است.

صحبت‌هایش که تمام می‌شود وارد اتاق می‌شویم و سکوت تنها واکنشی است که می توان در مقابل آنچه  هست، داشت اینجا تنها باید دید. در این اتاق مشبک روی مشبک خوابیده سقف پر از گل و بوته و از سقف تا زمین مشبک چیده شده هرچه بخواهی هست هرچه سر بچرخانی بازهم هست اینقدری که نقطه‌ای از دیوار مشخص نیست. از آیات و روایات، غزلیات، منشور کوروش، تمثال امیر کویت، گل و بوته، پرنده و ...... هرچه انتظار دیدنش را داشتیم و نداشتیم.
2p.jpg
سعدی از زبانش نمی افتاد، مدام توصیه‌اش خواندن اشعار سعدی و تعریف از غزلیات حافظ است، همچنان که مجید ملک زاده از سعدی می‌گوید و از سعدی می‌خواند یک تمثال از همه خوش جاتر از همه برجسته‌تر و از همه طلایی‌تر روی دیوار آنجایی که به اصطلاح خوش نشین دیوار است، نشسته، حضرت سعدی بالای اتاق نشسته و مدام با آن چشمان برجسته‌اش نگاه می‌کند. سعدی یک حضور خاصی در این خانه دارد همه هستند، اما سعدی یکجور دیگر حضور دارد. در حین دوخته شدن نگاهم به نگاه سعدی روی دیوار دو هنرمند همکار زهرا (فرزانه) جعفری و مهرداد صدری وارد اتاق می‌شوند.

سه تابلویی که از سال 88 در این خانه در بسته مانده‌اند بانی حضورمان در این خانه سراسر هنر شده ، صلح و توسعه پایدار تنها نشانه‌هایی است که از این تابلوها داریم. صلح و توسعه پایدار همچنان که این دو موضوع و ارتباطشان با هنر مشبک در ذهن می‌چرخند مجید ملک زاده شروع به معرفی می‌کند زهرا جعفری هنرمند مینیاتور و مهرداد صدری هنرمند مینیاتور و طراح و نگارگر بزرگ این شهر. داستان از اینجا جالب‌تر هم می‌شود اولاً اینکه کار یک کار تیمی است و دوم اینکه یکی از هنرمندان  به کل ناشنوا است.

« چرخ کار تیمی زنگ زده است، ولی ما کار تیمی کرده‌ایم آن هم در میان هنرمندان که می‌گویند نمی‌شود. ما مطمئن هستیم که با قلم و فکرمان می‌توانیم تغییر ایجاد کنیم و می دانیم که امنیت، میوه فرهنگ است و اگر امروز در این شرایط نابه هنجار هنوز کشورمان امنیت دارد به خاطر فرهنگ غنی است که داریم» هنرمند مشبک ساز این شهر چنین اعتقادی دارد و امروز توانسته سه تابلویی را بیافریند که با زبان هنر سه موضوع مهم جهانی یعنی صلح و انسان، صلح و کودک و صلح و حیوان را فریاد بزند.

زیر یک سفره قلمکار هنر یک ملت هنرآفرین در جعبه‌هایی مخملین محکم بسته شده‌اند، در جعبه‌ها که باز می‌شود تلفیق هنرهای ایرانی چشمانت را خیره می‌کند، بوته جقه‌های مشبک سازی شده که در درونشان مینیاتور و مینا که محیط زیست را با اقتصاد و سیاست را با فرهنگ ارتباط و تماماً بر مدار توسعه پایدار و با شعار اصلی صلح به هنر درآورده است.
14.jpg
« 15 ماه کار تیمی شده تا این سه اینجا مقابل چشمان شما است. این سه تابلو حاصل تلاش یک خانم، یک هنرمند ناشنوا و بنده است ما سه نفر نیستیم ما یک مجموعه هستیم، طرح مینیاتورهای بی نظیر تابلو اول را خانم جعفری، طرح و مینیاتور دوم را صدری و جعفری به شکل تلفیقی و تابلو سوم را آقای صدری طرح زده‌اند.»


صدری به کل نمی‌شنود، اما چنان هنرمندانه مینیاتورها را طرح زده که جهان خیره خواهد ماند از این همه هنر؛ لبخند ثانیه‌ای از لبانش رخت بر نمی‌بندد. شاید نشنیدن برایش درد نبوده، نشنیده ظلم‌هایی که بر جهان رفته، نشنیده تهمت‌ها، دروغ‌ها و فساد را، نشنیده که اینگونه هنرمندانه نقش صلح را گوشه ای آرام نقش کرده است.

24 بوته ترمه که نشان از 24 ساعت یک شبانه روز داشت دور تا دور تابلوها نشسته بودند در میان هر بوته دست‌های به هم تنیده نشان از محبت است، منشور کوروش، نقش میان تابلو اول بود، نماد مذاهب میانه تابلو دوم را اشغال کرده بود و مجسمه آزادی درکنار نماد صلح کبوتر شاخه زیتون به منقار در میانه تابلوسوم جا خوش کرده بود که هر سه یک چیز را فریاد می‌زدند صلح، صلح و صلح.
16.jpg
تصور تلفیق هنرها آن هم در راستای صلح و توسعه پایدار هرچند در ابتدای حضور اندکی سخت بود، اما حالا می‌توان به رابطه هنر، صلح و توسعه پایدار پی برد که چگونه می‌توان این دو موضوع اساسی امروز جهان را معرفی کند.

آرامشی که از دیدن صلح در لباس هنر در این خانه  به انسان القا می شود از جنس همان حسی است که بعد از گذر از تاریکی کوچه دالانی هنگام تابیدن نور به چهره مان بعد از باز شدن در و پیچیدن بوی کاهگل در مشاممان در وجودمان رخنه کرد .
منبع: ایسنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار